کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سیدامیرحسین خوشرو     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل     قالب شعر : غزل    

جهان آموخت از تو درس غیرت را            شجـاعت را عـنایت را کـرامت را

مسـلـمان می‌شـود در سـایه سار تو            یـهـودی دارد از تو این هـدایـت را


قـیـامـت می‌کـنـد چــادر نــمـازِ تـو            نشان دادی به این عـالـم اصالت را

پـیـمـبر بـا تو دلـگـرم و عـلـی آرام            و دارد هر که از تو این محـبت را

شـکـوفـه بـا نـسیـمـی زود می‌افـتـد            گرفت از باغـبان این داغ طاقت را

نه تـنهـا در مـیان کـوچـه‌هـا بـلـکـه            نشان دادی تو عـمری استـقامت را

علی را جور دیگر امتحان کن چون            نـدارد لحـظـه‌ای او تـاب داغـت را

نمی‌دانـم چه حالی داشت آن لحـظه            کـه بـرگـردانـد مـولا آن امـانـت را

اگر دنیا بهـم می‌ریخت معـنا داشت            جهان در خود ندید اینگونه غربت را

دلش خون است از این شهر بی‌انصاف            از آن دستی که گلگون کرد صورت را

بماند روضه‌ها؛ داغـیست تا محشر            عـلی برسیـنه دارد این شکـایت را

نـمـی‌مـانـد زمــان آن روز مـی‌آیــد            قـیـامت مـی‌کـنـد زهـرا قـیـامت را

فـقط آنروز مـادر! از تو می‌خـواهم            شفاعت را شفـاعت را شـفـاعت را

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : داود رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل مثنوی

باز این چه شورش است که در خانۀ علیست؟            این سوز گـریه‌های غـریـبانۀ عـلیست

«کای مونس شکسته دلان حال ما ببین»            در آتش اینکه سوخته پـروانۀ عـلیست


"آن در که جبرئیل امین بود خادمش"            آتش گـرفـته قـاتـل ریـحـانـۀ عـلـیست

"خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است            این خـانه بعد فـاطـمه ویرانۀ عـلیست

خاتون خانه‌ای که در آن سوخت خانمش            از این به بعـد، دخـتـر دردانۀ علیست

حـیـدر چـرا به شانۀ دیـوار سـر نهـد؟            سرهای قـدسیان همه بر شانۀ علیست

باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟            این جان حیدر است که در حال رفتن است

دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟            در را که دید فاتح خیبر، زمین نشست

جان علی! تو گوشۀ بستر چه می‌کنی؟            پر می‌زنی و با دل حیدر چه می‌کنی؟!

ای پـاســخ ســلام بــدون جــواب مـن            چادر به چهـره‌ات نکش ای آفتاب من

از کار من هـمیـشه گره بـاز کـرده‌ای            تـنها تو در به روی عـلی باز کرده‌ای

هی زُل نزن به این در و دیوار رو به رو            یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو

باشد قـبـول همسـفـر من! بـرو ولی...            از حق خود گـذشته‌ام اصلا، برو ولی

احساس‌های دخترمان پس چه می‌شود؟            تکـلـیف آن قـرار مقـدس چه می‌شود؟

زهـرا قـرار بود سپـر من شوم نه تو!            مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو!

حرف از فراق بین تو و من نبود که!            اصـلا قــرار زود پــریـدن نـبـود کـه!

آتـش گـرفـت بـال تـو و مـن گـداخـتـم            بانـو سه مـاه با غـم و اشک تو ساختم

دیگـر بـخـنـد تـشـنـۀ قــدری تـبـسّـمـم            تابـوت هم بخواهی اگر، چشم خـانـمم

آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود            بانو حلال کن که علی دست بسته بود

ای چاه! بعد فاطمه با اشک من بجوش            دیـوار! درعـزای جـوانـم سـیه بـپوش

ای آسـمـان به نـالۀ شبـهـای من بـساز            آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی یا معنایی حذف شد؛

"آن در که جبرئیل امین بود خادمش"            آتش گـرفـته قـاتـل ریـحـانـۀ عـلـیست

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آن روز روی قلب علی خورد میخ در            بـد جـور آبــروی مـرا بُــرد مـیــخ در

با ضربۀ لگـد شده هـمدست میخ درن            کار تو را به فضه کـشانـدست میخ در

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مرضیۀ عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دلـگـیـرم از قـرار تو و بـیـقـراری‌ات            غرق خزان شده ست هوای بهاری‌ات

خون گریه می‌کند دل دیوار و چشم در            تا خـیره می‌شود به تو و بردبـاری‌ات


آتش گرفته بود و چه می‌شد از آسمان            بـاران نـزول کرده می‌آمد به یاری‌ات

خورشید در عزای تو مات و سیاهپوش            بایـد که مخـفـیانه شود سـوگـواری‌ات

قرآنِ ناطق است که می‌خواند اینچنین            شد کـوثـرانه لحن غـم انگـیزِ قاری‌ات

مـولا نـشـسـتـه بــود کـنــار نـبـودنـت            چشـمش به کودکانِ تو و یادگـاری‌ات

جـاریـست زنـده در دل تـاریخ تـا ابـد            فـرزنـد داری و هـنـر خـانـه داری‌ات

رفـتی و عـاشـقـانه برایـش سـپر شدی            جـانم فـدای سـبک ولایت مـداری‌ات!

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همینکه نیستی اصلاً برای من مرگ است           ز داغ تو پُر زخمم دوای من مرگ است

غریب بودم؛ از این پس غریب تر شده‌ام           پس از تو همنفس آشنای من مرگ است


کدام زندگی؟! این سقف، بر سرم لحد است           حیات، بر من و بر بچه‌های من مرگ است

تو ذرّه ذرّه شـدی آب و مـن نـفـهـمـیـدم           که در سکوت تو ای همصدای من مرگ است

شبـیـه چـشـم کـبـود تـو کـار مـن گـریـه           شبیه دست شکسته دعای من مرگ است

شـبـی که بـنـد کـفـن را گـره زدم گـفـتـم           پس از تو فاطمه عقده گشای من مرگ است

پس از شکـستـن پهـلـوی تو کـنـار علی           چگونه زنده بمانم، سزای من مرگ است

در آن لگد که به در خورد، فاش می‌دیدم           کسی که خیمه زده بر سرای من مرگ است

به جای خـالی تو بین خانه می‌نگـرم           همین که نیستی اصلاً برای من مرگ است

: امتیاز

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام در فراق حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : ظهیر مومنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

دستاس را چرخـاندم و بوی تو پیچـید            از بقـچـۀ نان عـطـرِ بازوی تو پیچـید

سـجــاده را وا کــردم و بـا ربّــنــایــم            یـا ربّـنـای لـحـنِ دلـجـوی تو پـیـچـیـد


در را به هم زد باز باد ویادم آورد            روزی که این در با لگد سوی تو پیچید

از بارِ شیـشه میـخِ در سر در نیاورد            تا لحـظه‌ای که سمتِ پهلوی تو پیچید

تو سوختی و دود در چشم علی رفت            تو سوختی وروی نیکوی تو پیچید

فیضِ قنوتِ جاریِ در کاسه‌ها ریخت            در کوچه تا دستِ دعـاگـوی تو پیچـید

دیوارها نزدیک بود و ضربه سنگـین            در زیرِ معجـر طاق ابروی تو پیچـید

در لابه لای لخته خون‌ها بی‌جهت نیست            دنـدانـه‌های شـانه در مـوی تو پیچـیـد

بـیـمـارِ چـنـدین روزۀ من این زمـانـه            با نـسخـه‌هـای درد داروی تو پـیچـیـد

یک گوشه دیدم فضه با خود حرف می‌زد            تو زنده ماندی! روی بانـوی تو پیچید

امروز دیدم سفره خالی بود و…رفتم            دستاس را چرخـاندم و بوی تو پیچـید

: امتیاز

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام در فراق حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد کیخسروی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسمط

رفتی و روز و شبم یکسره غمبار شده            نیـستی خـانه به روی سـرم آوار شده
سـهـم دستان منـم مثـل تو دیـوار شده            پسرت فـاطمه تب کرده و بیـمار شده


نفـسم! همنفـست بی‌کس و بی‌یـار شده

موقع غسل تنت بود، سرم درد گرفت            تا نگاهم به پرت خورد پرم درد گرفت
بیـشتـر دیـدمت و بیـشترم درد گرفت            زیر تابوت تو زهرا کمرم درد گرفت

دم در خیره به من تیـزی مسمار شده

آب غسلت همه از چشم تر حـیدر بود            ورم بازویت از صورت تو بدترد بود
تازه بو بردم اگر پوشیه‌ات بر سر بود            ..روی پیشانی تو جای کـلون در بود

شصتم از وضع وخیم تو خبردار شده

با چنین وقت کمم کار تنت را چه کنم؟            خون جاری شده روی کفنت را چه کنم؟
رد سـیـلـی کـنـار دهـنـت را چه کنم؟            نیمه شب گریۀ سخت حسنت را چه کنم؟

رفــتـه‌ای و اســدالله گــرفــتــار شــده

به خـدا زنـدگـیم را به نظر چرخاندند            ریشه‌ام را که تو بودی به تبر چرخاندند
خبر مـرگ تو را اهل خبر چرخاندند            تا که دیدند علی را همه سر چرخاندند

بـی‌مـحـلی به عـلـی سنّـت بـازار شده

نیستی دخترمان زار و پریشان شده است            تو چه گفتی که فقط گرم حسین جان شده است
حرف از پیرهنی آمد و گریان شده است            صحبت از بوسۀ بر حنجر عریان شده است

کـربـلا وعـدۀ دیـدار من و یــار شـده

مـوقـع گـریـه بـرای بـدن بـی‌سـر شـد            بـدنی پـاک لگـد کـوب شد و پرپر شد
قطعه قطعه پسری محضر یک مادر شد            نـوبت نـیـزه زن ناشی خـیـره سر شد

نیـزه‌ای در وسط حنجـره‌اش کار شده

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدسعید طالبی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آسمان ماتم گرفته، غصه دار فاطمه است            در عـزای فـاطمیّه بی‌قـرار فاطمه است

این دهه صاحب زمان صاحب عزای مادر است            صاحب این غصه‌ها خود سفره دار فاطمه است


بین مجلس نالۀ " ای وای مادر می‌رسد"            مجلس ما دست شخصی از تبار فاطمه است

مصطفی با بوسه بر او می‌رود سمت خدا            راه معراجی شدن در اختیار فاطمه است

هرکه اینجا اشک خود را خرج هیئت می‌کند            روز وانفـسا یقـیـنا در کنار فاطمه است

تک تک گریه کنان را سمت کوثر می‌برد            دست گیری کردن از بی‌چاره، کار فاطمه است

در مدیـنه چـادرش را پـرچم اسلام کرد            دادن درس بصیرت راهکار فاطمه است

در تمام عـصرها باید ولایت را شناخت            پس ولایی کردن ما شاهکار فاطمه است

سینۀ ما هست پس زهرا نمی‌خواهد حرم            قلب مومن وقف زهرا و مزار فاطمه است

مـادریِ فـاطمه خـیلی به دردم می‌خورد            نوکرش روز قیامت هم جوار فاطمه است

می‌کشم بر روی چشمم خاک چادر را هنوز            چـادر خـاکی برایم یادگـار فـاطمه است

: امتیاز

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : رضا آهی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز            تـرحّـمـی بنـمـا یـار بـا وفـا برخـیز

بدون تو به زمین میخورد یلِ یل ها            سلالۀ نـبـوی جـان مرتضی برخیز


چـراغ خـانـۀ مـن قـوّت دلـم زهـرا            گره ز کار علی وا کن و بیا برخیز

غریب گشتم و بشنو تو التماس مرا            بیا برای رضـامـنـدی خـدا برخـیـز

غریق ترس عجیبی ببین شده حسنم            تـسـلّـی دل لـرزان مـجـتـبی برخیز

ببین که گیسوی زینب به شانه محتاج ست            دلش تو خوش کن و ای نازنین ما برخیز

ببین فتاده حسینت ز رنگ و رو زهرا            بیا به نور دو عینت، گل ولا برخیز

دلم شکسته و زخمی و کوه دردم من            به اشک دیدۀ این خسته، دلربا برخیز

به پای درد تو من رفته‌ام از این دنیا            ببخش بر تن بی‌جان من بقا برخیز

بیا زکـیّـه دوبـاره تو مهـربـانی کن            پـنـاه شـیـر خـدا معـنی صفا برخیز

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

این صفای سینه‌هامان از صفای فاطمه است           هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است

چـادر خـاکی او بر قـلب ما هم نـور داد           باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است


باز هم این سفره‌های هئیتی رونق گرفت           رونق این روضه‌ها از اعتنای فاطمه است

بـاز هـم مـهـدی ما شـال عـزا انـداخـتـه           باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است

بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطـفی           کوچه‌های شهر مست ربنای فاطمه است

آبـرومـان رفـته اما بـاز هم ما را خـرید           آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است

حاجت یک ساله می‌خواهیم این شب ها از او           دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است

مـریـم و آسـیـه و حـوّا و آدم جـای خود           خوب می‌دانیم ما، عالم گدای فاطمه است

من نمی‌دانم چه سری هست در خلقت ولی           خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است

از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود           او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است

کی فروشیم عزتِ خود از برای آب و نان           بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است

مـادری کـرده بـرای بـی‌پـلاکـان شهـیـد           قـبر این گمنام ها پائین پای فـاطمه است

گـرچه پـنهـان مـاند، قـبـر مـادر آلالـه‌ها           سینۀ سینه زنان تا هست، جای فاطمه است

علت این گریه‌های ماست، اشک فاطمه           گریه‌های ما همه از گریه‌های فاطمه است

گوش کن، از کوچه‌ها دارد صدایی می‌رسد           یا صدای مجتبی، یا نه؛ صدای فاطمه است

عـلت چـشمان تـارش بعـدها معـلـوم شد           جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است

: امتیاز

ترسیم حالات حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت مادر

شاعر : سجاد شرفخانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

گـاهی به یـاد زخـم تـنت گریه می‌کند            یا با حـسین و با حـسنت گـریه می‌کند

یا گـوشه‌ای نـشـسته و همراه تک تک            گـل های سـرخ پیـرهنت گـریه می‌کند


با شب سیاه پوش غمت می‌شود هنوز            با روضه‌های دل شکنت گریه می‌کند

دسـتی به دستگـیـرۀ در دارد و هـنوز            یاد نـفـس نـفـس زدنت گـریـه می‌کـند

با اینکه سوخت از تب بی‌مادری ولی            دارد به یـاد سوخـتـنت گـریه می‌کـنـد

از بس که روضه‌دار غم سینه‌ات شده            دختر نگـو که سیـنه‌زنت گریه می‌کند

"من نیستم، ببوس، بجایم گلوی او..."            هـمواره یاد این سخـنت گـریه می‌کـند

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع مصرع اول بیت زیر مستند نیست و در هیچ کتاب معتبری نیامده است

"من نیستم، ببوس، بجایم گلوی او..."            هـمواره یاد این سخـنت گـریه می‌کـند

شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود           تصویر یک زن روی دست مرتضی بود

مانند شیـشه چـند جای او تـرک داشت           این هـا هـمـه درد سـر شـیـر خــدا بــود


هی دست روی دست میزد راه می‌رفت           صدها گره در کار یک مشکل گشا بود

یک مرد تنها دو کـنیز و این همه زخم           غـسـل و کـفـن پیـش نگـاه بچـه‌هـا بود

هر عضو را بینی که کاری تر شکسته           بی‌شک همانجا بوسه گـاه مصطفی بود

یـادش نـرفــتــه حــیــدر کــرّار روزی           می‌دید زهرایش به زیر دست و پا بود

مـادر به هـر درد سری آخـر کـفـن شد           دلـشـوره‌هـا بـهـر شـهـیـد کــربـلا بـود

پیـراهـنش را از تنـش بیـرون کـشیـدند           یـوسـف اسیـر گـرگ های بـی‌حـیـا بود

یک پیکر عـریان و بی‌سر روی خاک           منزل به منـزل رأس او بر نیـزه‌ها بود

جا دارد از این روضه نوکرها بمیـرند           تـشــیـیـع آقــا بـیـن تـکّـه بــوریــا بــود

اهـل الـقــری آقـای مـا را دفـن کـردنـد           آن آقـایـی کـه در بـیـابـان هـا رهـا بـود

فـرمـود فـرزنـدش نـشـد او را بـبـوسـم           چون بنـد بنـد پـیکـرش از هم جـدا بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت ها اینگونه آمده است که موجب مخدوش شدن وزن شعر شده لذا اصلاح شد

آه مانند شیشه چند جای او ترک داشت           این هـا هـمـه درد سـر شـیـر خــدا بــود

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بسترت جـمع شد اما اثـرت هست هنوز           بالشی خیس، ز چشمان ترت هست هنوز

رنگ این پارچۀ بستـر تو گـلگـون ماند           اثـری از بـدن مخـتصرت هـست هـنوز


ای پرستوی مهـاجر سفـرت کـشت مرا           کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز

رسمش این بود که تنها بروی بی‌حیدر؟           شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز

راستی حال تو خوب است، خوشی بانویم؟!           اثـر زخـمِ همان میخ درت هست هنور؟

خوب شد پهـلوی تو، درد نداری دیگر؟           با تو آن دردِ شدید کـمرت هست هنوز؟

ناله‌های حسنت از همه جانسوزتر است           نیمه‌های دل شب نوحه گرت هست هنوز

زیـنـبت زنـده کـنـد یـاد تو را در خـانـه           اصلا انگار، که چادر به سرت هست هنوز

جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن           پشت این در، اثری از پسرت هست هنوز

: امتیاز

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : حبیب الله چایچیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بی‌تو يا فـاطـمه با محـنت دنـيا چه كنم           وای با اينهمه غم، بی‌كس و تنها چه كنم
گيرم امروز به صد محنت و حسرت گذرد           چونكه فردا برسد، با غـم فـردا چه كنم


بی‌تو دنياست مرا، همچو كويری سوزان           دور، از سايه‌ات اي شاخۀ طوبی چه كنم
آتـش فـتـنه ز خـامـوشي تو روشـن شد           در چنين مهلكه، ای بضعۀ طاها چه كنم
من به درياي غمت كشتي طوفان زده‌ام           پاي بندم به تو و غرق به دريا چه كنم
اي كه در رحلت احـمد بگـرفـتی دستم           حـال كز داغ تو افـتاده‌ام از پا چه كـنم
در دل شب، ز يتـيمان تو پـنهـان گـريم           گر صدايـم شنـود زينب كـبری چه كنم
شجـر آل نـبـي كنده شد از ريـشه دگـر           شاخه بشكست و، ثمر ريخت خدايا چه كنم
گر محـمـد نگـرد سيـنۀ مجـروح تو را           يا كـند روي كـبـود تو تـماشـا چـه كـنم

پرده از روی گناهان چو حسان بردارند           گر شفاعت نکند حضرت زهرا چه کنم

: امتیاز

زبانحال حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت حضرت زهرا

شاعر : عبدالحسین مخلص آبادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

قرار من چه کسی بعد تو قـرار علیست            پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست؟

تو جـسم و جان منی بین قـبـر خوابیدی            و این مـزار، مزار تو نه؛ مـزار علیست


دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط            کمی هم از عرق روی شرمسار علیست

تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند            عجیب نیست اسیر خزان، بهار علیست

پس ازتو آنچه سپید است گیسوی حسن است            پس از تو آنچه سیاه است روزگار علیست

غـذای دیـشـبـمـان دستـپـخت زینب بود            چنان تو و پدرت، دخترت کنار علیست

دری که سوخته، دارد هنوز می سـوزد            چرا که مستمع روضه های یار علیست

منم که ماندم و لبخند و طعنۀ یک شهر            وگـرنه خـانـۀ تو نزد کـردگار عـلیست

: امتیاز

تغسیل و تدفین حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مهرداد توماری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای داغ عشق بر جگـر خـون فشان تو            وی لالـه زار زخــم، تـن ارغـوان تـو

ای آخــریـن بـهـانـۀ شــادابـی عــلــی!            در اول بــهـــار رسـیـــده خــزان تــو


ای مـاه روشـن شـب قـدر من، آفـتاب            پنـهـان شـده ست در نـظـر مهربان تو

در آزمـون عـشق عـلی صبر می کنی            اما چـه سـخـت مـیـگـذرد امـتـحـان تو

با ضعف شانه بر سر دردانه می کشی!           ای مـن فــدای خـسـتـگـی بــازوان تـو

دیدم زمان غسل تو، دریای سرخ من!            در خـون نشسته بود کران تا کران تو

پنهـان شدی که حـافـظـۀ چند قرن بعد            از نـالـه های خـاک بـگـیـرد نـشان تو

: امتیاز

تشییع و تدفین حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آه از خـونـاب دل چشم عـلی نمناک شد           قلب هستی زین مصیبت پاره شدصدچاک شد

ریخت ازچشم فلک، باران اشک جبرئیل           تا ز داغ فـاطـمـه قلب عـلی غمناک شد


ناله زد آن شب تراب از ناله های بوتراب           شـعـله ور از آتش غـم سینۀ افـلاک شد

نیمه شب دور و نهان از دیدۀ اهـریمنان           خاتمی درپیش چشمان سلیمان خاک شد

: امتیاز

زبانحال حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت حضرت زهرا

شاعر : محسن مهدوی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ناگـفـتـنـی سـت درد دل مــرتـضـای تـو            در خانه ام ببین كه چه خالیست جای تو

هر شب به جای آب و غذا غصه میخورم            یادش به خیر بر سر سفـره غذای تو...


صبر زیـاد و عـمـر كمی می كـنم طلب            پـایـان هـر نـمـاز خـودم از خــدای تـو

بی اخـتـیـار فـاطـمـه جـان گـریه میكنم            از گـریـه های نـیـمـه شب بچـه های تو

زهرا درست از شب دفنت به این طرف            هر شب حـسن گـرفـتـه بـهـانه برای تو

با گریه اش حسین هم از خواب می پرد            تـازه شـروع میـشـود از نـو عـزای تـو

بــاور نمـی كـنند كه از خـانـه رفـتـه ای            احـسـاس می كـنـنـد می آیـد صـدای تـو

در پـیـش بچـه های تو شـرمنده تر شدم            وقـتـی نـشد كه خـتـم بـگـیـرم بـرای تو

امـروز مـدفـن تـو غـریـبـانـه مـانـده تـا            از یــاد شـیـعـیـان نــرود مـاجــرای تـو

: امتیاز

زبانحال حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت حضرت زهرا

شاعر : سیده تکتم حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بی نگاهت؛ بی نگاهت؛ مُرده بودم بارها           ای كه چشمانت گره وا میكنند از كارها

مهر تو جاری شده در سینۀ دریا و رود           دور دستاس تو می چرخند گندمزارها...


بازهم چیزی به جز نان ونمك در خانه نیست           با تو شیـرین است اما سفـرۀ افـطارها...

باغ غمگین است، لبخندی بزن تا بشكفند           یاس ها، آلاله ها، گل پونه ها، گـل نـارها

برگ های نازكت را مرهمی جز زخم نیست           دورت ای گل، سر بر آوردند از بس خارها

بعد تو دارد مدینه غربتی بی حد و مرز           خانه های شهر؛ درها؛ كوچه ها؛ دیوارها

نخل های بی شماری نیمه شب ها دیده اند           سر به چاه درد برده كوه صبری، بارها

: امتیاز

زبانحال حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت حضرت زهرا

شاعر : مرحوم حاج نادعلی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

سـوخـتـم ز آتش داغ تـو نـدانـم چه کـنم           شـرر افـتـاده به غـمـخانـۀ جانم چه کنم

بعد تو بیکس و بی یـاور و تنـهـا شده ام           رفته از دست برون تاب و توانم چه کنم


روز بر روز تو می نالم و شب بر شب تو           برده طاقت ز کـفـم اشک روانم چه کنم

مانده ام با که بگـویم که چـه آمد بـسـرم           عـقـدۀ دل شـده این راز نـهـانـم چه کنم

آن نـشـانی که تو بر سینه زدی از امت           بردی ای دوست ندادی تو نشانم چه کنم

زندگی مشکل و در سینه نفس تنگ شده           عاجز از گفتن آن مـانـده زبـانم چه کنم

آب از دیدۀ خونبار به بارم شب و روز           که شدی کشته تو ای تازه جوانم چه کنم

رفـتـی آخـر ز بـرم یـار ستـمـدیـدۀ مـن           همه شب تا به سحر اشک فشانم چه کنم

"کربلایی " به عزای تو بگفتا به فغـان           مانده است از غم تو نطق و بیانم چه کنم

: امتیاز

زبانحال حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت حضرت زهرا

شاعر : محسن درویش نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

منم شمعی که از جان دادن پروانه میلرزد           به روی گونه هایم اشک، دانه دانه میلرزد

از آن روزی که دشمن پشت پا بر هستی من زد           دل ویـرانـه ام از دیـدن بیـگـانه میلرزد


چرا ازمن حسن حرف دلش را میکند پنهان           چه بغضی در گلو دارد که بی تابانه میلرزد

حسینم روضۀ دیوار و در هر لحظه میخواند           زمین و آسمان همراه این دردانه میلرزد

پریشان است موی کودکانم، فاطمه برگرد           ببین با آه طفلان تو دارد شـانه میـلرزد

چه آمد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو           صدای در که می آید تـمام خانه میلرزد

: امتیاز

زبانحال حضرت علی علیه السلام بعد از شهادت حضرت زهرا

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

همسایه ها به مجـلس خـتـمـت نیـامـدند            من بودم و همین دو سه تا بچه های تو

خیلی به مجـتبای تو بر خورد فـاطـمـه            فـامـیـل کـم گـذاشـت بـرای عــزای تـو


جـای تـمـام شـهـر خودم گـریه می کنم            ازبس که خالیست در این خانه جای تو

زهـرا مرا ببخش، که نگـذاشت غـربتم            یک خـتـم بـا شـکـوه بـگـیـرم بـرای تو

از دست گریه های تو، راحت شد این محل            شـکـوه نـمی کـنند به من از صـدای تو

: امتیاز